سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و امام صادق علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
قالب شعر : مربع ترکیب

آفـتـاب از افق مـیـمـنـه دل کند، آمد            بـر لـب آیـنـۀ غــمـزده لـبـخـنـد آمـد

کوچه از هَـمهَـمۀ بـال مَـلَک بند آمد            آخـریـن بـرگـۀ پـیـغـامِ خـداونـد آمـد


می‌رسد از پر قنداقۀ سبزت، برکات

مَقـدَم گـل‌پـسـر آمـنـه‌خاتون صلوات

روح تو خون به رگِ لوح و قلم می‌انداخت            چشم تو نور به اعماق عدم می‌انداخت

دست تو سفره به ایوان کرم می‌انداخت            نام تو لرزه به اندام ستم می‌انـداخت

جذبه‌ات را همه در وحشت خائن دیدیم

در ترک خوردن ایـوان مدائن دیدیم

با تو هرگوشۀ این خطّه حرم خواهد شد            مسجـد بنـدگی خـلق عـلم خواهد شد

غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد            کمر بتکـده‌ها پیش تو خم خواهد شد

جهل را یکسره از بُن بِکَنی، کیف کنیم

لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی، کیف کنیم

اصل توحیدِ وجـودی و زوالـیم همه            تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه

با تو در جـادۀ پُر پـیچ کـمـالـیم همه            بردۀ کـوی تو هـستـیـم، بـِلالـیم همه

در دلِ کولۀ دل حُبِ تو را بار زدیم

از سر مأذنه‌ها عشق تو را جار زدیم

حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد            عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد

مِهـر تو عـاطـفه را در دل آدم آورد            در عروج‌ت پر جبریل امین کم آورد

شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی

سیب از دست علی جان خودت می‌خوردی

هر کجا قـدرت ایـمان تو ابراز شود            با کـلام عـلـوی دین تو مـمـتاز شود

در دل جنگ اگر فـتنه‌ای آغاز شود            گـره کـار به دسـتان عـلی بـاز شود

حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند

درِ خیبر! نه، بگو قلعۀ خیبر را کند

عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود            گرچه هر عاطفه در قاعده‌ای جا نشود

باز هم رابـطـۀ دخـتر و بـابـا نـشود            مثـل زهـرا که کـسی اُمِّ ابـیهـا نشود

من مسلمان شده‌ام پایِ همین زمزمه‌ات

ای به قربان دم فاطمه یا فـاطـمه‌ات

لحـن شیـرین تو شد معـجـزۀ قـرآنـم            هــل اتـای تـو شـده کـُـلـّیَـت ایـمـانـم

عشق را من فقط این پنج نفر میدانم            عـجـمـی زاده‌ام و هـموطن سلـمـانم

دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات

آه ای شاه عرب جان عجم‌ها به فدات

گرچه مانند اُویس تو به دور از قرنم            در کـنار تو که باشم بخدا در وطـنم

ای بزرگ بنی‌هاشم! بِشِنو این سخنم            من حـسـینی شدۀ دست امـام حـسـنم

شب میلاد تو از اشک غـنی‌اند همه

گریه‌کن‌های ‌حسین‌ات حسنی‌اند همه

کاخ مخروبۀ محکوم به ویران شدنم            درد دارم بـخدا در پی درمـان شدنم

ابرِ لـبـریـز منم تـشـنـۀ بـاران شـدنم            سـال‌ها مـنـتـظر جـابـر حـیـان شدنم

پرچم شیعه بلند است به لطف علمت

صـادق آل مـحـمـد! به فـدای قـلـمت

شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی            بین این طایـفۀ سبـزقـبـا، نـوح تویی

آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی            مکتب شیعه اگر جسم شود، روح تویی

خـنجری کُند دلیل غـم بسیار تو بود

گریه بر بی‌کـفن کـرببلا کار تو بود

نقد و بررسی